به چشم تو ..

ساخت وبلاگ

عروسی بالاخره تموم شد. البته می‌دونم نفس راحت نمی‌شه کشید چون دو روز دیگه عیده!!

دخترعمو هم خوشگل نشد. هر چند که خودش راضی بود!! به نظر من حتی افتضاحم بود. خودش خیلی خوشگل نیس ولی همه عاشق چشم ابروش میشن. نمیدونم چرا واقعا؟! 


واسه فردا باید هم عقب مونده رو جبران‌کنم هم درسای فردا رو ولی با این وضع آشفته خونه به نظرتون میشه؟!

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 22:37

دیشب تا صبح کابوس دیدم که دیر شده‌است. تو نیایی چه کنم؟!

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 22:37

امروز فقط خونه رو‌ ردیف کردم و درس نخوندم!!

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 22:37

امروز تولدمه :) . من الان یه چن ساعتی میشه به دنیا اومدم. هوراااااااا. یعنی واقعا یه همچین روزی به دنیا اومدن خیلی باحاله‌ها :)) .


بیست و سه ساله شدم. بیست و سه سال و چن ساعت :) .

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 22:37

قرار بود امروز نظریه رو تموم کنم ولی نتونستم. امروز از آسمون بارون سنگ نبارید ولی یه نوزاد دو ساله رو‌ دادن بهم که نگهش داشته باشم. منم دو ساعت تمام فقط جیغاشو تحمل کردم. نه خودش آروم می‌شد نه میذاشت من آروم باشم. ولی بازم خدا رو شکر. فردا کامپایلر رو شروع می‌کنم. واسه آزمون پارسال خوندمش. یکمی سریع به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 24 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 5:57

امروز تستای فصل یک و دو کامپایلر رو‌ زدم.

خدایا شکرت.

فردا هم نمی‌تونم درس بخونم چون عروسیه. به امید خدا پنج‌شنبه فصل سه رو کامل می‌خونم.



به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 8 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 5:57

به هر قیمتی ازدواج‌ نکنین. اگه قصدشو دارین با بچه انسان ازدواج‌کنین. با بچه انسان ازدواج‌کردین تا آخر پاش باشین. شب ازدواج‌تون رو به گند نکشین. به اندازه تمام صد سالی که قرار هس زیر یه سقف با بچه انسان مذکور زندگی کنین گناه نکنین. قبح و زشتی کارای ناشایست رو‌ از بین نبرین. عین بچه انسان لباس بپوشین. به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 8 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 5:57

امروز فقط نصف فصل سه رو خوندم!

فقط عروسی تموم بشه راحت شیم!!

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 14 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 5:57

دیروز یادم رفت پست بذارم. الان اعلام می‌کنم:

دیروز فصل سوم نظریه رو تموم کردم .. تستاشو زدم .. دو سه صفحه‌ای از فصل چهار هم خوندم.

امروز خیلی نشد درس بخونم فصل چهار نظریه تا نصف خوندم .. چون مبحثی بود که تو یونی بهم درس ندادن بیخیالش شدم گذاشتمش کنار اگه وقت کردم .. حالا هم می‌خوام فصل پنج رو شروع کنم .. چن ساعت درس خوندم رو نمی‌دونم.

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 1:27

امروز فصل پنج نظریه رو خوندم .. تستاشم زدم.

خدایا شکرت.

فرداشب مهمونی هستیم .. نمیشه نرم .. پس اگه بتونم امشب تا فردا بعد از ظهر فصل شیش رو بخونم و تستاشو بزنم خوبه.

به امید خدا :) .

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 1:27

امروز فصل شیشم نظریه رو خوندم تستاشو هم زدم.

خدایا شکرت.

فردا باید فصل هفتم رو تموم کنم. امیدوارم که بشه.

به امید خدا :) .

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 1:27

امروز فصل هفتم نظریه هم تموم شد. تستاشم زدم.

خدایا شکرت.

البته چون مهمون ناخونده داشتیم تا همین الان سر تستاش بودم. همه‌شونم غلط زدم. دلیلشم واضحه؛ من وقتی خوابم میاد مغزم کار نمی‌کنه ولی خب تمومش کردم. بعدا حتما مرور می‌کنم.

فردا فصل هشتم رو باید بخونم.

به امید خدا :) .

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 6 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 1:27

امروز هیچی درس نخوندم!! نمی‌خوامم بهانه‌های بنی‌اسرائیلی تحویل‌تون بدم. واسه همین یک کلام: آقاجان درس نخوندم!!


به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 1:27

فصل نه رو‌ تا نیمه رسوندم. 

خدایا شکرت.

فردا نه و ده رو‌ تموم می‌کنم.

به امید خدا.

این هفته کلا عروسیه. عروسی دخترعموم که چهار سال از من کوچیک‌تره!! من تصمیم گرفتم از پنج روز دو روزشو درگیر موضوع باشم. باقی روزا رو نرم. به هر کیم بر خورد به من چه. به د**.

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 1:27

هنوز نتونستم نظریه رو‌ تموم کنم ولی بازم خدا رو شکر.

فردا از آسمون سنگ هم‌ بباره تمومش می‌کنم.

به امید خدا :) .

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 6 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 1:27

حالا می‌فهمم چرا عزیز دل این همه پشت تلفن حرف می‌زند. هنوز یک روز نمی‌شود که آقای‌پدر و‌ مامان‌خانم خانه را به مقصد کشور همسایه ترک کرده‌اند اما سقف خانه دارد روی سرم خراب می‌شود. دیوارهای خانه دارند به هم نزدیک می‌شوند و من دارم زیر‌ بار این همه فشار له می‌شوم. انگار هشت‌پایی روی قفسه سینه و گلویم چنبر انداخته و می‌خواهد جانم را بگیرد. خانه‌ای که پدر در آن نباشد خانه نیست. خانه‌ای که مادر در آن نباشد خانه نیست. من هر چقدر‌ هم ادای مامان‌ها را دربیاورم جای مامان‌خانم خالی است. من هر چقدر که کتلتم عالی شود جای مامان‌خانم خالی است. من هر چقدر هم از جانب آقای‌پدر اختیار تام داشته باشم جای آقای‌پدر خالی است. من هر چقدر‌ هم هر چه بگویم صغیر و کبیرش باید اطاعت کنند جای آقای‌پدر خالی است. خانه امروز خانه نبود. تا هفت روز دیگرم هم خانه نیست. فکر روزهای آینده کلافه‌ام می‌کند. نمی‌خواهم و نمی‌توانم این همه فشار را تحمل کنم‌. من قدر عزیز دل توانا نیستم. کسی به این هشت‌پا بگوید جانم را بگیرد و تمام. به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 62 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 17:43

دلم هری ریخت. وقتی بعد از هشت روز مادر بودن مامان‌خانم را دیدم دلم هری ریخت. وقتی آقای‌پدر را دیدم دلم هری ریخت. من دیگر آن دختر نازک‌نارنجی مامان‌خانم نبودم که فکر می‌کرد تمام مرغ‌های دنیا بوی بد می‌دهند. که گوشت‌ها هیچ رقم و به زور هیچ ادویه‌ای عطر خوش ندارند‌. بعد از هشت روز مادر بودن شکل مامان‌ها شده بودم. همان اندازه جسور. همان اندازه فداکار. همان اندازه جنگجو. چه کسی فکر می‌کرد که میچکا پوست آن همه مرغ را یک‌جا بکند؟! یا هر روز صبح کله سحر بیدار شود و برای عزیزدل کوچک‌تر صبحانه درست کند؟! یا حتی با حوصله‌ای عجیب غذاهای خوشمزه بپزد؟! خورش غوره و مرغ، لوبیا پلو، پاستا و ... . اصلا همه این‌ها را بی‌خیال؛ باورت می‌شود میچکا آن همه نبودن را تاب بیاورد؟! خانه بی‌پدر و مادر می‌دانی چه رنگی دارد؟! وقتی عزیزدلت نیست می‌دانی دنیا چقدر سخت می‌گذرد؟! می‌دانی چقدر دلم می‌خواست بعد از هشت روز سختی همان‌جا بزنم زیر گریه؟! یک گور بابای نگاه مردم بگویم و چنبره بزنم روی آسفالت کوچه و زار بزنم؟! می‌دانی؟! میچکا فقط ظاهرش محکم است. ظاهرش قدرتمند است. حتی اگر بتواند از پس زمین و زمان بربیاید باز هم د به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 17:43

فلان دانشگاه اعلام کرد که نیرو می‌خواهد و قرار است آزمون جذب نیروی قراردادی برگزار کند. یک نفر به عنوان مسئول کارگاه!! آن هم با کلی مصوبه و شرط و شرایط و هفت خوان و غیره و ذلک. من هم از دهانم در رفت که قرار است چنین شود و چنان شود. والدین گرامی هم که افتادند روی دنده لج که باید شرکت کنی. از نظر آقای‌پدر هیچ کس در سطح شهر پیدا نمی‌شود که از من بهتر باشد!! مجابم کردند که ثبت‌نام کنم. کمی بعد والدین گرامی به سفرشان رفتند و درست یک روز قبل از امتحان یعنی پنج‌شنبه هفته قبل همه را به صرف نهار دعوت کردند. آن وقت علی ماند و حوضش. آخر من با آن همه کوفتگی و صدای گرفته و تبخال و سرماخوردگی و سر و صدایی که توی کله‌ام این طرف و آن طرف می‌رفتند چطور‌ می‌توانستم به سوالات آزمون جواب بدهم؟! وقتی توان راه رفتن نداشتم چطور‌ توان تست زدن می‌توانستم داشته باشم؟! من داشتم می‌مردم. به معنای واقعی‌اش. از روی غیرت بود که تمام قد نمی‌افتادم و جان به جان آفرین تسلیم‌ نمی‌کردم!! حالا توی آن گیری‌ویری کارت ورود به جلسه را نگرفته بودم. پرینتر هم چند وقتی بود رید می‌زد. من روز تعطیل باید چه خاکی به سر مبارک می‌ریخت به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 17:43

از امروز آمار درس خواندم را اعلام می‌کنم. شاید خجالت کشیدم و کمی بیشتر خودم را جنباندم. از همین لحظه به بعد پنجاه روز را می‌شمارم. امروز روز اول بود که نتیجه را در پست بعد اعلام‌ می‌کنم. توی این وضعیت بحرانی که وقت تنگ است و دلم تالاپ تلوپ می‌کند و نگرانم سر و کله‌ی خواستگار جدیدی پیدا شده است!! دو ماه می‌شد که راحت بودم و کسی در خانه را نزده بود ولی بالاخره این آرامش از بین رفت. از خدا خواسته‌ام خودش به دادم برسد. از شما هم می‌خواهم در حقم دعا کنید. دعا کنید خودشان بی‌خیال شوند. دعایم کنید. دعایم کنید. دعا کنید آن‌جایی باشم که دلم آن‌جا است. دعایم کنید. دعایم کنید. به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 17:43

شدیدا نیاز به دلگرمی دارم برای ادامه درس‌خواندن!!

به چشم تو .....
ما را در سایت به چشم تو .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8m-ee-ch-k-aa4 بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 1 اسفند 1395 ساعت: 20:23